ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

ریحانه جون reihanehjoon

ماه بیستم هم تموم شد.....

امروز من وارد ماه بیست و یکم زندگیم شدم خیلی کارها بلدم . ..البته یه کم دیگه مای بی بی رو ترک می کنم .......هرچند هنوزم بالا رفتن درصد رطوبت فرش و مبل اعصاب مامان و بابا رو به هم می ریزه ولی خلاصه به آب و هوای خشک عادت می کنم ........دیروز  بهرادی اومد خونه ی ما ولی خیلی وقته از ایلیا خبری نیست..... آخه ایلیا جون تهران زندگی می کنه.....همونجا باشه بهتره چون اسباب بازیهامو میگیره و به من نمیده....... هر دو تا شون پسر عمه هام هستند و پسر عمه سوم که جمع سه کله پوک ها رو کامل میکنه دانیال جونه دانیال که نه سال بزرگ تر از هر دوی اونهاست میره کلاس اول راهنمایی ......پسر دایی و پسر عمو ندارم .....وقتی از باب...
9 اسفند 1390

شیشه شوی و خونه تکانی ریحانه جون

من علاقه خاصی به شیشه شوی دارم.. البته بیشتر به ظرفش..هر دفعه که یه شیشه شوی دست مامان میبینم فورا تو یه چشم به هم زدن از زیر دستش می قاپم و شروع می کنم به تمیز کاری.. ولی مامان از من زرنگتره...!!!! یه شیشه شوی دیگه بهم می ده و میگه با این تمیز کن ولی من که زرنگتر از مامان هستم میدونم که توش آبه!!!!.. ولی از اونجایی که زورم به مامان نمیرسه فقط بهش میگم:"توش آب ریختی؟" قراره که تو تمیز کردن خونه به مامانم کمک کنم ،فقط کافیه که یه شیشه شوی بدین تا ببینین که خونه چقدر تمیز شده!!!!!!!!!!!! اصلا علاقه ای به لوازم برقی ندارم.. وقتی مامان جاروبرقی رو روشن میکنه من لحظه شماری میکنم تا کارش تموم شه...!!!!!!! خلاصه خونه تکونی مامان امسال رو دست...
9 اسفند 1390

ماجراجویی های ریحانه جون

مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها همیشه می گن :" چهار چشمی مواظب بچه باشین " دیروز داشتم با تلفن صحبت می کردم که وقتی وارد آشپزخونه شدم دیدم شیر سماور بازه و تو هم صندلیتو گذاشتی و کنارش وایسادی..!!! سریع شیر سماور و بستم و سرت یه داد کوچولو کشیدم ...ولی چه فایده نصف آب سماور خالی شده بود روی کابینت و از اونجا هم به کف آشپزخونه و از اونجا هم به موکت آشپزخونه ....!!!!!!!!! حالا شانس آوردیم که سماور خاموش بود و آبش سرد... و چون میدونستم سماور خاموشه زیاد نترسیدم... ولی اگه یه بار اشتباهی بری طرف سماور داغ من چی کار کنم؟؟؟ خلاصه به خیر گذشت مامان جون...             &nbs...
6 اسفند 1390

خرید عید و خوشحالی ریحانه

دیروز پنج شنبه، من و بابا جون و مامان جون رفتیم بازار:                                                                                            با اینکه خسته شده بودم ولی خوشحال بودم چون چیزای...
6 اسفند 1390

بازی های کودکانه2

پازل چوبی    من عاشق پازل های چوبی ام.... هر دفعه که یه پازل چوبی هدیه می گیرم خیلی خوشحال میشم و تا هزار بار باهاش بازی می کنم..!!! اصلا خسته نمیشم..!                 بچه های 2 تا 3 ساله : اگر می خواهید برای اولین بار برای کودکتان پازل بخرید بهتر است که پازل هایی با قطعه های کم بخرید و بعد از اینکه فهمیدین فرزندتان توانایی حل پازل با قطعات بیشتر را دارد پازل دیگری تهیه کنید. پازل های چوبی که روی آن تصاویر واضح و ساده ای نقش بسته، مناسب ترین پازل برای انگشتان کوچک کودک است و توجه او را به خود جلب می کند. هیچوقت پازل های سخت را به بچه ندهید حتی ا...
6 اسفند 1390