ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

ریحانه جون reihanehjoon

کاردستی

چند وقتیه که خیلی علاقمند به قیچی کردن کاغذ شدم.... مامان و بابا هم به من اجازه دادن که فقط بعضی کاغذ ها مثل روزنامه یا کاغذ باطله ها رو قیچی کنم... من هم حرف اون ها رو گوش می کنم... حالا دیگه برای خودم یه قیچی مخصوص دارم و اصلا به قیچی خیاطی مامان دست نمیزنم... خیلی خوب کاغذ ها رو قیچی می کنم... و برای خودم کاردستی درست می کنم... شاید الآن کاردستی های من کج و کوله باشه ولی تو عالم بچگی برام جالبه.... امروز که کاغذی پیدا نکردم، از کاغذ بستنی استفاده کردم این هم عکسش: ...
5 تير 1391

اردیبهشت ماه زیبا

ا ز اونجایی که الآن دیر وقته و من باید بخوابم فقط چند تا عکس براتون می ذارم که مربوط به امروز می شه: امروز 11 اردیبهشت، ماه زیبای بهاره ما امروز رفته بودیم خونه مادربزرگ مامانم... من هم موقع غروب رفتم توی حیاط تا یه کمی بازی کنم... مامانم هم از فرصت استفاده کرد و چند تا عکس به صورت دوربین مخفی از من گرفت: داشتم آب بازی می کردم... کی می گه من داشتم آب بازی می کردم!!!! داشتم سبزی ها و گل ها رو آب می دادم.... اردیبهشت ماه قشنگیه... ماهی که گل ها آماده می شن برای روز معلم... این روزها عطر بهار نارنج همه جا پیچیده.... و من خوشحال و شاد در عالم کودکی خودم ، هستم... ...
12 ارديبهشت 1391

روز طبیعت و ریحانه جون

روز 12 فروردین همه تصمیم گرفتن تا سیزدهم بریم باغ پدرجون خیلی به ما خوش گذشت، من و ایلیا جون بازی کردیم و یه مقدار هم باغچه های پدرجون رو به هم ریختیم موقع ظهر هم پدربزرگ و مادربزرگ بابام اومدن پیش ما.... تمام قسمت های باغ رو دور زدیم، حتی بالای پشت بام هم رفتیم...!!!!!! این هم چند تا عکس برای دفتر خاطراتم: خوشحال و شاد و خندانم                قدر  دنیا  رو  می دانم داشتم می رفتم پشت بام از اون بالا خیلی منظره قشنگ تر بود به مامانم کمک کردم و سبزی چیدیم: خلاصه دیروز سبزه ها رو به در کردیم و ...
14 فروردين 1391