روز طبیعت و ریحانه جون
روز 12 فروردین همه تصمیم گرفتن تا سیزدهم بریم باغ پدرجون
خیلی به ما خوش گذشت، من و ایلیا جون بازی کردیم و یه مقدار هم باغچه های پدرجون رو به هم ریختیم
موقع ظهر هم پدربزرگ و مادربزرگ بابام اومدن پیش ما....
تمام قسمت های باغ رو دور زدیم، حتی بالای پشت بام هم رفتیم...!!!!!!
این هم چند تا عکس برای دفتر خاطراتم:
خوشحال و شاد و خندانم قدر دنیا رو می دانم
داشتم می رفتم پشت بام
از اون بالا خیلی منظره قشنگ تر بود
به مامانم کمک کردم و سبزی چیدیم:
خلاصه دیروز سبزه ها رو به در کردیم و کلی سبزی چیدیم و اومدیم خونه....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی