ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

ریحانه جون reihanehjoon

خدا یا شکرت...

1390/12/27 20:15
نویسنده : ریحانه جون
1,932 بازدید
اشتراک گذاری

امروز حالم یه خرده  بهتر بود...یه کمی غذا خوردم و یه کمی هم ورجه وورجه کردم... راستی ایلیا جون از تهران اومده و امروز کلی با هم بازی کردیم... ولی همه نگران بودن که یه وقتی مثل من مریض نشه...

مامان و بابا خیلی خوشحال شدن که من بعد از 4 روز غذا خوردم... بابایی می گفت: وقتی که دخترم مریضه خونه صفایی نداره... تو شور و نشاط زندگی ما هستی.."

من هم کلی ناز کردم واسه بابا.. به قول معروف لوس شدم...

به هر حال دخترا با شیرین زبونیشون زندگی رو شیرین می کنن.. 

آقای ایمنی 

امشب که داشتم می خوابیدم و مامان داشت واسه من کتاب می خوند، یک دفعه برق رفت، و همه جا تاریک شد .. بابا گفت صبر کنین و نترسین من الآن خونه رو روشن می کنم.. و فورا چراغ شارژی رو روشن کرد .. من هم آروم شدم.. بعد از 2 دقیقه که برق اومد تمام وسایل برقی روشن شدن.. که من از آشپزخونه صدایی شنیدم و از مامان پرسیدم:

صدای چی بود؟ از آشومنه صدای چی اومد؟.. چرا اشخال ما بیب کرد؟

مامان گفت:" برق اومد و یخچال می خواست دوباره روشن بشه برای همین بیب کرد.."

من گفتم:" آقای ایمنی برق ما رو آورد ، برق آشومنه رو آورد ، اشخال ما شوشن شد!!!!!"

بعد هم همه خندیدیم...                     

                                                             

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان الینا
13 اسفند 90 2:26
خدارو شکر که بهتر شدی خاله جون انشاالله که دیگه هیج وقت مریض نشی منم شمارو لینک کردم
مامان نازنین
13 اسفند 90 17:25
سلام وای چه بلاگت قشنگه ریحانه جون اخی جیگرتو خاله اخی عسلی خانومی اخی نازی شیرین دونه عسل خونه افرین به ریحانه به مامانش با این نوشته های قشنگ نازنین ماهم یه بلاگ داره اما هنوز خیلی کوچیکتره یه 10 ماهی ازت کوچیکتره بلاگش به این قشنگی نیست عکس نداره قراره مامان قشنگش کنه قربون اون حرف زدنت مراقب اشپزخونه باش جوجه شیطون خدا پشت و پناه تو و همه بچه ها ...


سلام.. ممنون از نظرات قشنگتون... آدرس وبتون رو بدین تا بهتون سر بزنم
ilijoon
15 اسفند 90 17:30
سلام جيگر يه سوال داشتم آقاي ايمني برق ها رو وصل ميكنه؟؟؟

سلام آقای ایمنی داستان بس دراز دارد....!!!!!!!!!